یکی از دغدغههام در طول دوران کاریم همیشه اینه که بتونم با دیزاینم از هر نوع (گرافیک، موشن، تعاملی و…) دردی رو از مخاطبم رفع کنم. دردی که خیلی مهم باشه. مهمتر از لذت کوتاه و خاص خوش گذشتن و سرگرمی. منظورم حل مشکل سفارشدهنده نیست. منظورم درد مشتری سفارشدهندهست. درد مصرفکنندهی اون دیزاین من. و درد به معنای واقعی یعنی مشکل. با توجه به بیزینسهایی که کار کردم، میلیونها فارسی زبان دیزاینهای من رو تا الان دیدن و درصدیشون هم باهاش در تعامل بودن. اما همیشه از خودم میپرسم این دیزاین من چقدر تونسته درد اون مخاطب رو برطرف کنه؟ یه دردی که واقعا تو زندگیش اثرگذار باشه. یه چیزی که اون بگه “من از طریق این دیزاین فهمیدم فلان اتفاق داره میفته یا فلان محصول وجود داره یا فلان خدمات ارائه میشه و واقعا دونستن این موضوع به زندگی من کمک کرد. تونستم زندگی بهتری داشته باشم. تونستم واقعا یه مشکل رو در زندگیم حل کنم.”
جدای از اینکه شاید این نگاه خیلی آرمانی باشه، اما یکی از خوشیهای همین الانم در مقایسه با قبل اینه که معمولا سفارشهایی رو قبول میکنم که این حسم رو پاسخ بده. وقتی از بیزینس قبلی هم جدا شدم این دغدغهم خیلی برام مهم بود. حوزه رسانه اونم از نوع سرگرمی ورزشی دیگه نمیتونست پاسخ این حس و حال من رو بده و وقتش بود به جایی برم که درد یه نفر با دیزاین من کمتر بشه. حالا تو این نگاه بیبرنامه در کشور ما، استقلال یا پرسپولیس بردن یا باختن. چه دردی رو از مردم کف جامعه دوا میکنه؟ حتی در حد کشور همسایه هم نیست که از برد و باخت الهلال و الاتحاد داره یه درد بزرگ رو از جامعهش حل میکنه پس بازم اون دیزاین میتونه ارزشمند باشه. بازم اون رسانه ورزشی در ریاض میدونه که داره با دیزاین بهتر درد فرهنگی جامعهش رو کمتر میکنه. اما آیا اینجا چنین نگاهی وجود داره؟ قطعا نه!
کار دیزاینرهای بصری مثل ما در لایه نهایی پروژه خودش رو نشون میده. یعنی ما دست مخاطب رو میگیریم و هدایتش میکنیم به سمتی که بچههای محصول، مارکتینگ، کسب و کار و… اونجا منتظرش هستن.
حرفام در نفی دیزاینهای سرگرمی محور نیست. فقط فکر میکنم بین دیزاینی که درد عامه مردم رو کم میکنه با دیزاینی که بود و نبودنش در درد مردم اثری نمیذاره، تفاوت زیادی وجود داره.